loading...
پیامک های کمیاب
مهدی بازدید : 135 چهارشنبه 20 اسفند 1393 نظرات (0)

وای که ردپای دزد آبادی ما، چقدر شبیه چکمه های کدخداست؟؟؟؟؟؟

روزی که ردپای به جا مانده، شبيه چکمه های کدخدا بود یکی میگفت: دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هر کسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد.
دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد، خود کدخداست، مردم پوزخندی زدن و گفتند: کدخدا به دل نگیر، مجنون است دیوانه است، ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست. از فردای آن روز کسی آن مجنون را ندید و احوالش را جویا شدند که کدخدا میگفت: دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون میترسیدند چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی، انعام داشت، پس همه عرعرکنان هر روز در خانه کدخدا جمع میشدند!!!!!

 

سیمین بهبهانی

مهدی بازدید : 34 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (0)

یه پسرت تو دانشکدمون قیافش شبیه بقیه پول خیار شوره،

 

اونوخت همیشه حلقه ازدواج میکنه دستش میگه میخوام دخترا فکر کنن ازدواج کردم

 

مزاحمم نشن!!

 

من اگه اعتماد به سقف اینو داشتم الان با جنیفر لوپز زیر یه سقف زندگی میکردم
.
.
.
طرف مامانش بهش گفته الهی قربون قد و بالات برم
بعد اومده تو پروفایلش زده Model
.
.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 541
  • بازدید کلی : 2,941