loading...
پیامک های کمیاب
مهدی بازدید : 17 چهارشنبه 20 اسفند 1393 نظرات (0)

خسروشکیبایی:

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه،تا دهنشو باز میکرد

 آب میرفت تو دهنش، و نمیتونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بنداز مشاونتو. اینقدر بالا پایین پرید،خسته شد خوابید. دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده. یعنی فکر کنم بیدار شده، دیدهاند اختمش اون تو،قهرکرده خودشوزدهبهخواب...!

اینداستان رفتار مابا بعضی آدمای اطرافمونه. دوسشون داریم ودوستمون دارند،ولی اونا رو نمیفهمیم؛فقط تو دنیایخودمون داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم..

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 539
  • بازدید کلی : 2,939